پایان نه ماه
سلام عزیزم ... امروز نه ماهه که مهمون دلم شدی و باهم این نه ماه رو گذروندیم... فقط چند روز دیگه تا اومدنت وقت هست. این چند ماه خیلی زود اومدن و رفتن اما نمیدونم.این چند روز چرا تموم نمیشه.... دارم این روزا رو دقیقه به دقیقه می شمارم.... هی ساعت و نگاه می کنم ... ولی انگار حرکت ندارن عقربه ها... بابایی هم میگه زودتر به پسری بگو بیاد... شنبه نوبت دکترم بود. چون کمر دردم بهتر شده یهش گفتم می خوام طبیعی زایمان کنم... تاریخ زایمانم ۲۷ هست حالا شاید پسری خواست و زودتر اومد شایدم بخواد ناز کنه و دیرتر بیاد... ولی باز دکترم گفت سزارین.... به هر حال من حرفشو گوش ندادم . تصمیم زمان اومدنت رو گذاشتم به عهده خودت عزیزم\ بعد از دک...