سامیارسامیار، تا این لحظه: 9 سال و 19 روز سن داره
مامان سمیرامامان سمیرا، تا این لحظه: 36 سال و 1 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 38 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره
عقدمونعقدمون، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره
عروسیمونعروسیمون، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

غزل قریب زندگیم

پایان سه ماهگی

سلام پسرم  امروز سه ماه شده که تو وارد زندگی ما شدی و من و بابایی از خدا ممنونیم که تورو بهمون داده. عشقم :خیلی دوست داریم و مثل همه بابا  و مامانا تمام تلاش مون اینه که تو به بهتری صورت بزرگ بشی. ماهرمضون که تموم بشه قرار بریم خونه خودمون. من یکمی ناراحتم . آخه به خاطر کمر دردم و همورئید شدیدی که دارم می ترسم نتونم تنهایی مراقبت باشم. و هم این که جدا شدن از مادرجونی خیلی سخته   و من با این که مامان شدم هنوز به مامانی وابستم. مادرجونم خیلی دوست داره از این که می خوایم بریم خونه ناراحته. میگه یه لحظه هم دوریت واسش سخته. و خیلی بهت وابسته شده. حالا بریم خونه خودمون ببینیم چی میشه خونه عزیزجون ماد...
22 تير 1394

فوت مادربزرگ

مادربزرگ پدرجون و مادرجون که ما بهش حاجی ننه می گفتیم فوت کرد.  سامیار می شد اولین نبیره حاجی ننه. از وقتی سامیار به دنیا اومد منتظر بود که سامیار و ببینه. اما بخاطر کمردردم و جراحی که کردم متاسفانه نتونستم برم پیشش. هردفعه که پدرجون می رفت پیش حاجی ننه از سامیار ومامانی خبر می گرفت. می گفت «اخر مِن این چِلیکه نَدیمه .. وِنه نوم چیه؟ یاد کمبه»( آخر من این کوچولو رو ندیدم ... اسمش چیه ؟یادم میره..) پدرجون می گفت می ترسم آخر  نبینتش. می گفتم نه این چه حرفیه. آخه سرحال بود. اصلا مریض نبود. یه دفعه رفت. فکرشو نمی کردم نبینمش دیگه می گفت براش کادو گذاشتم کنار. کی میاد؟ آخرین بار سه شنبه 26خرداد بود که پدرجون...
31 خرداد 1394

ختنه سامیار

بالاخره سامیارو ختنه کردیم. الهی قربونش برم .همش استرس داشتم واسه ختنه. خدارو شکر تا الان که خوب بود.  صبح ساعت  ۱۱ رفتیم بیمارستان بابل کلینیک . همراه پدرجون و مادرجون و بابایی. کارای پذیرش و انجام دادیم و رفتیم بخش کودکان. اونجا چندتا نی نی دیگه هم بودن اورده بودن برای ختنه. برای نی نی ها لباس بیمارستان پوشیده بودن و یکی یکی می بردنشون بخش جراحی. پسریم تقریبا سه تای آخر بود. ساعت یک سامیارو بردن بخش جراحی و بیست دقیقه بعد اوردنش و شیاف گذاشتن براش. سامیار و بقیه بچه ها بیقراری می کردن . یکمی شیر خورد و خوابید. ساعت ۳ هم از بیمارستان مرخص کردن. دکتر سامیار عباس هادی پور فوق تخصص جراحی کودکان بود  امروز جمعه س 2 رو...
27 خرداد 1394
1