سامیارسامیار، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره
مامان سمیرامامان سمیرا، تا این لحظه: 36 سال و 20 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 38 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره
عقدمونعقدمون، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره
عروسیمونعروسیمون، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

غزل قریب زندگیم

روزی که فهمیدم مامان شدم...

1393/8/10 16:21
نویسنده : مامان سمیرا
195 بازدید
اشتراک گذاری

28 مرداد 93 بود که نوبت دکتر داشتم پیش دکتر زهرابصیرت. اون روز بود که فهمیدم یه فرشته ی کوچولو اندازه یه کنجد تو راه دارم...

شوکه شدم چون به این زودی نمی خواستم نی نی بیارم.من و بابایی تازه 5ماه بود عروسی کرده بودیم... دکتر بهم تبریک گفت... می گفت باید خوشحال باشی اما من می گفتم نمی خوام و نزدیک بود گریه کنم!خندونکخطا

به بابایی که گفتم بابایی باور نمی کرد اونم شوکه شده بود... تعجبتازه بعد از دو روز از شوک در اومد و خوشحال شد!خندونک

اما من همچنان ناراحت بودم...ولی هرچی که جلوتر رفتم کنجد ناخواسته ی من خواستنی تر شد!بغل

خودشو یواش یواش و موش موشکی تو دل مامانی جا کرد!

عزیزمبوس

پسندها (3)

نظرات (2)

مامان راحله
10 آبان 93 17:05
مبارکه
مامان سمیرا
پاسخ
ممنون
✗﹃رویــــا﹄✗
1 آذر 93 10:53
سمیرا جونم تبریک میگم و امید وارم نی نی کوچولوت سالم و سلامت باشه
مامان سمیرا
پاسخ
مرسی عزیزم ثمین خانم و حدیث خانم شما هم خیلی نازن خداحفظشون کنه