پایان یازده ماهگی
بالاخره یازده ماهتم تموم شد و وارد 12همین ماه زندگیت شدی خیلی خیلی دوست دارم وخدارو شکر می کنم.
این روزا کف دست و پات یکم زرد شده و نگرانتم
پنج شنبه صبح من و تو همراه کالسکه دوتایی برای اولین بار رفتیم مطب خانم دکتر برای چکاپ و زردی. قبلا یا بابایی یا مادرجون همراه ما بود
باید غذاهایی مثل هویچ و کدو رو کم کنم و پرتغال ندم بهت .البته بهت آب پرتغال میدادم بعد قطره اهن. تا ببینیم کم میشه زردیت یا نه. اگه نشه باید آزمایش خون بدیم ببینیم چیه. خدا کنه چیزی نباشه . خیلی نگرانم
وزنت 10.500 بود دور سرت 46.5 و قدت 76.
درضمن خانم دکتر حال امیرحسین هم پرسید و گفتم که خوبه
اینم سامیار که منتظره تو مطب خانم دکتر تا نوبتش بشه
پی نوشت:
امشب بابایی خونه نمیاد و سرکاره . منم زنگ زدم پدرجون که بیاد دنبالمون. داشتم وسایلو جمع می کردم و اومدم تو آشپزخونه دیدمممم ....
تخم نارنج که برای عید سبز کرده بود عزیزجون برای ما رو اپن بود نمی دونم پسری چجوری انداختی پایین و داشتی باهاش بازی می کردی تازه دهنتم گلی بود.. . یه مزه کردی!!!
حیف این جوونه ها نبود؟؟ نمی تونم یه دقیقه هم تنهات بذارم !!
منم تخم پرتغال سبز کردم اما تازه داره جوونه میزنه و به هفت سین نمیرسه... هیچی دیگه به لطف شما پسری همون گندمو سبز می کنم!!!