سامیارسامیار، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره
مامان سمیرامامان سمیرا، تا این لحظه: 36 سال و 16 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 38 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره
عقدمونعقدمون، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره
عروسیمونعروسیمون، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

غزل قریب زندگیم

لجبازی های سامیار

سلام پسر گلم عزیزدل مامانی .... این مطلبی که میذارم واسم نارحت کنندس درباره لجبازی های توئه که تازگی شروع شده قصد داشتم اگه مریض شدی و زیاد جدی نبود ننویسم که مطلب وبلاگت تکراری نشه اما دیدم نوشتنش قبلا خیلی بهمخ کمک کرد و یادم انداخت چیارو باید به دکتر بگم واسه همین دیدم بنویسم بهتره. 25 آذر شما سرما خوردی و یه هفته ای تقریبا مریض بودی .  احساس می کنم نسبت به بچه های دیگه خیای بیشتر مریض میشی . اصلا خودمم چشمت میزنم . چندبار پیش اومده تو دلم گفتم خدارو شکر سامی این ماه مریض نشد.... همون فرداش مریض شدی 17دی جمعه هم رفتیم خونه آوا جون و شبش خونه عزیز جون که از همون شب تا یه هفته اسهالی شده بودی . یک شنبه انقدر حالت بد بودو بی ح...
27 دی 1395

یلدای 95

امسال شب یلدا خونه مادرجون بودیم چندتا دسر درست کردم که سامیار خیلی از شکلشون خوشش اومد. حتما می گفت من بیارم سر سفره. وقتی می دیدشون خیلی ذوق می کرد همین جور که میاورد می گفت وای وای وای او او کلی هم ازشون خورد ...
1 دی 1395

پایان بیست ماهگی

سامیار نازم پسر عزیزم  خیلی دوست دارم عشقم... بیست ماهتم تموم شد امروز واسه چکاپ بردیمت دکتر اسماعیلی. ازمایشی که نوشته بود خوب بود و مشکلی نداشت. وزنت هم 12.800 بود. من برعکس مامان غزلی می ترسم تو چاق بشی. درسته که الان وزنت خوبه ولی طی یه ما نزدیکه یک کیلو رفتی بالا. خدا رو شکر غذا خوب می خوری. اما فعالیتت باید بیشتر باشه که با این سردی هوا هم زیاد نمیشه رفت بیرون. آب میوه رو با قطره چکون میریزم تو دهنت. دوس داری و می خوری اما تو لیوان نمی خوری تا رنگشو می بینی فرار می کنی. سیب هم نمی خوری. موز هم نمی خوری. فقط انار رو دوس داری اونم بخاطر دون دون بودنش. یادم رفت قدت رو بپرسم . دفعه ی بعد از تو پروندت نگاه می کنم و می نویسم...
22 آذر 1395

رویش اولین دندون آسیا ی سامیاری

تو 17 آذر تقریبا بعد از یه هفته از دندون هشتمت اولین دندون آسیاب بزرگ سمت راست فک بالا هم دراومد. شب قبلش خیلی بی قراری می کردی و همش تو خواب گریه می کردی. کاش زودتر دندونات در بیان و راحت بشی پسرم دومین دندون اسیا هم سمت چپ فک بالا دیشب دراومد. دو روز بعد از دندون نهم .فکر کنم دیگه همه پشت هم دارن میان بیرون  ولی دقیقا نمیدونم آسیاب کوچیکه یا بزرگ چون تازه سرش تیز شده و نمی تونم بهش دست بزنم لثه ت درد میاد و گریه می کنی. ولی فکر کنم کوچیکه باشه تا الان پسرم ده تا دندون داره .... ...
21 آذر 1395

مهمونای سامیار و رویش هشتمین دندون

سلام عشق من. پسر ناز من امشب جمعه 12 آذر...السا خانم و هستی جون مهمون خونه ما بودن بعد از شام رفتیم شهربازی پردیس. به سامیاری هم خیلی خوش گذشت کلی ذوق کرد. اما دوس نداشتی سوار چیزی بشی.سوار یه ترن مخصوص کوچولو ها شدیم اما ترسیدی. هستی و سامیار سوار یه وسیله دیگه هم شدن .اولش خوب بود اما بازم سامیار ترسید و گریه کرد.  اخرشم تورو سوار این اسبه کردیم اما خاموش. که خیلی دوس داشتی و ازش پیاده نمی شدی.  موقع خوابم یکم بی قراری داشتی که فرداش دیدم یه دندون دیگه در اوردی دقیقا یه ماه بعد از دندون هفتمت. مبارک باشه پسر گلم د ندون پیش سمت چپ فک پایین ...
13 آذر 1395

اولین برف بازی سامیاری

امروز بعد از سه سال تو شهرمون برف اومد. اولین برف پاییزی و اولین باری که سامیار برف بازی کرد . چقدر قشنگ و زیبا بود. حیف که همین یه روز بود . انشاالله بازم بیاد امسال اینجا سر کوچه مون . پدرجون اومد دنبالمون . تو جدول سرکوچه چندتا عکس گرفتیم. اون یکی هم مرزناک خونه مامان بزرگ مامانی. اونجا برف بیشتر باریده بود. اینم ادم برفی مادرجون. یکی رو تو اتاق درست کرد یکی هم تو حیاط سامیاری هم به مادرجون کمک می کرد و از تو کوچه روی ماشینا برف جمع می کرد و میاورد البته برف پاییزی به باغ های پرتغال اسیب زده . باغ پدرجون و بابابزرگ های مامانی همه خسارت دید . ...
3 آذر 1395

پایان نوزده ماهگی

سلام عشق و عسل مامان ... سامیار عزیزم نوزده ماه تمام شدی . عشق من . تو این ماه می خواستم بنویسم اتفاق خاصی نیوفتاد اما یادم اومد کلی اتفاق افتاد واکسنت ... دراومدن دندونت ... مریض شدنت... اصلا مگه میشه یه روز بدون تو خاص نباشه تو خودت خاص ترین اتفاقی پسر گلم... عشقم ... نازنینم یه روز زدیم شیشه ی میز عسلی مادرجونو شکوندیم . والان شده اسباب بازی سامیار... یه روزم مامانی برای اولین بار کوفته تبریزی درست کرد که خوب شده بود.. یه روزم که پدرجون می خواست بیاد دنبالمون و گفت تو خونه باشین هوا سرده . ما هم حرفشو گوش کردیمو فقط تا سرکوچه اومدیم. سامیار در انتظار پدرجون... اینم یه عکس از مسواک زدن سامی &nbs...
22 آبان 1395

رویش هفتمین دندون پسری با کلی تاخیر!

بالاخره بعد از 5 ماه هفتمین دندون سامیاری از صدفش اومد بیرون. دقیقا 15 خرداد بود که دندون ششمش دراومد. هفتمین دندون که میشه دومین دندون پیش سمت راست فک پایین. روز پنج شنبه 13 ابان دراومد.و سامیاری که مدت ها خرگوشی مامان بود حالا سه تا دندون تو فک پایین داره... مبارک باشه عزیز دل مامان پی نوشت سامیار از پنج شنبه تب کرد و تا یک شنبه تبش ادامه داشت با استامینوفن هم قطع نمیشد . پسریم خیلی بی حال شده بود. دکتر بردیمش و گفت ویروسیه. خدارو شکر که الان خوبه . انشاالله همیشه سالم باشی مامان ...
13 آبان 1395