سامیارسامیار، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره
مامان سمیرامامان سمیرا، تا این لحظه: 36 سال و 17 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 38 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره
عقدمونعقدمون، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره
عروسیمونعروسیمون، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

غزل قریب زندگیم

مهمان مخصوص سامیار

1394/10/4 1:55
نویسنده : مامان سمیرا
823 بازدید
اشتراک گذاری

طبق معمول همیشه که پنج شنبه ها میریم خونه مادرجون.. این پنج شنبه هم از شب قبل، من و سامیار وسایلمونو آماده کردیم که فردا با کالسکه بریم خونه مادرجون و  دور دوری هم بزنیم.

اما مادرجون زنگ زد که اینجا همه سرماخورده ان و شما نیاید. مامانی وسامیار هم افسرده شدیم و گفتیم چه کار کنیم چه کار نکنیم؟؟

آخه پنج شنبه ها بابایی صبح زود میره سرکارو شب هم دیروقت میادو ما اگه جایی نریم حسابی حوصله مون سر میره

مامانی که خودشو با ژله درست کردن سرگرم کردو خونه جارو زدو سامیار هم از این که جاروبرقی (دوست جون جونیش) رو میدید خوشحال بود و دور جارو برقی دور دور می کرد... تا این مامانی مجبور شد بذارتش تو روروئک!!

اینم ژله مامانی

ظهر که شد خاله ملیحه زنگ زد که بعدازظهر می خوان با امیرمحمد ومادرجونی امیرمحمد(خاله مامانی) بیان.. مامانی و سامیاری هم شاد شدن که بعدازمدت ها امیرمحمد و خاله ملیحه رو میبینن.

آخه خاله اینا بعد از مدتتتتت هاااااااااااا انتظار خونشونو تحویل گرفته بودن و حسابی مشغول بود.(تبریک به خاله جونم)..از امیرمحمد جونی بگم که دندون دراورده ..مبارک باشه عزیزمبوس

سامیاری که داره آماده میشه برای دیدن امیرمحمد

خلاصه سامیارو امیرمحمد همدیگرو دیدن و حسابی بازی کردن باهم

بعد باهم خوابیدن... و باهم بیدار شدن ..کلا باهم خیلی تفاهم دارن و همدیگرو دوست میدارن...خندونک

غروب مادرجونم اومدو ما رو خوشحال تر کرد.بعدشم همه باهم رفتن.. روز خوبی بود و خیلی خوش گذشت.

امیدوارم همیشه دوستای خوبی برای هم باشید عزیزای دلبوس

پسندها (8)

نظرات (7)

مامان حلما
6 دی 94 1:53
نازی چقدر تو این عکسا شبیه هم هستنفرشته های کوچولو
مامان حلما
6 دی 94 1:56
مامان سمیرا جون شما 20 روز از من بزرگتری برام جالب بودخوشحالم میکنی بهمون سر میزنی
مامان سمیرا
پاسخ
آره منم دیدم هم سنیم برای منم جالب بود
مامان سمیه
6 دی 94 11:28
ای جون دلم سامیار رفته زیر فرشو نگاه میکنه اونجا چه خبره کوچولو سامیار لختشم قشنگه مهمونی سامیار چه خوشی میگذره به به
مامان سمیرا
پاسخ
مرسی عزیزم .ممنون از لطفت
مامان الهام
14 دی 94 15:58
اخه فسقلی کی اینقد بزرگ شدی سامیار جونی رو ببوس عزیزم
مامان سمیرا
پاسخ
ممنون عزیزم
مامانی سارا و بابا جون رضا
20 دی 94 1:57
بوسس برا گل پسري
مامان سمیرا
پاسخ
مرسی عزیزم
دایی موسی
26 دی 94 15:24
مبارزه سامیار & امیر محمد
مامان سمیرا
پاسخ
نه دوستیییی