سامیارسامیار، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره
مامان سمیرامامان سمیرا، تا این لحظه: 36 سال و 17 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 38 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره
عقدمونعقدمون، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره
عروسیمونعروسیمون، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

غزل قریب زندگیم

پایان هشت ماهگی و اولین میزبانی سامیار

1394/9/22 12:15
نویسنده : مامان سمیرا
679 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر عزیزتر از جونم.. سامیار گل من امروز درست هشت ماه از اومدنت می گذره .. عزیزم با اومدنت یه مفهوم تازه رو به زندگی من دادی اونم مادر بودنه و داشتن فرزند گلی مثل تو..که من هزارهزار بار خدارو شاکرم به این خاطر.

عزیزم تو این ماه شیطونی هات بیشتر شده و صدا ها آواهای جدید تری در میاری از خودت . مثل دَی دَی، نَ نَ ، بَ بَ، مَ مَ و ...

چهارشنبه هم بعد از چند ماه بالاخره مهمون اومد خونمون. آوا خانم و آقا کمیل و حسنا و محنا جون و این اولین میزبانی آقا سامیار بود. و خیلی خوب از مهمونا پذیرایی کردو پسرم اصلا اذیت نکرد مامانی رو . دیشبم مهمون داشتیم ... احتمالا بازم مهمون داریم چون خیلی وقت بود که مهمون نداشتیم یه هویی پشت هم شده.

البته مادرجون اینا یا عزیزجون می اومدن .اما بخاطر کمر درد مامانی مهمونای دیگه رعایت حال مامانی رو می کردن.انشالله که کمر مامانی خوب بشه و هرچه زودتر وزنش بیاد پایین . دپرسم واسه وزنم و فشاری که به کمرم میاد و نمی تونم جایی برم.راه رفتنم یه جوریه غمگین خجالت می کشم برم خرید یا جایی . غمگین

اینم عکس سامیار و طرز نشستن پسریم ... الهی من قوربون اون نشستنت بشمبوس

سامیار باکلاه - سامیار بی کلاه

بوس بوسی شدن سامیار توسط مادرجون و مامانی

چشیمان شیطنت بار سامیار هنگام عبور از موانع و ورود به آشپزخانه

وقتی سامیار خانم می شود...

 

 

پسندها (5)

نظرات (4)

مامان سمیه
24 آذر 94 11:38
یعنی عاشق اون نگاه شیطنت آمیزش شدم خیلی نازهههههههههههه. خوردنی شده ها غزل هم موانع رو طی میکنه و همش تو آشپزخونه س
مامان سمیرا
پاسخ
من اون عکس غزل که واسه شمعه گریه می کردو دوس دارم .. هر دفعه میام وبلاگت اونو نگاه می کنم خندم می گیره . خیلی جیگره
☆☆خواهر جون☆☆
24 آذر 94 17:14
سامی دخملهعسلی
مامان حلما
25 آذر 94 1:37
عاشق اون نگاه شیطنت بارشم جونم خاله جون
مامان سمیرا
پاسخ
لطف داری مامانی حلما جونی
مامانی سارا و بابا جون رضا
1 دی 94 11:36
بووس برا تو پسر شیطون