سامیارسامیار، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره
مامان سمیرامامان سمیرا، تا این لحظه: 36 سال و 16 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 38 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره
عقدمونعقدمون، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره
عروسیمونعروسیمون، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

غزل قریب زندگیم

پایان هفت ماهگی

1394/8/22 14:00
نویسنده : مامان سمیرا
505 بازدید
اشتراک گذاری

این ماه ؛ یعنی هفت ماهگی خیلی ماه خوبی بود .. چون توش کارای تازه ی زیادی انجام دادی پسرم ...

 غذا خوردنات شروع شد

چهار دست و پارفتنت شروع شد، نشستنت کامل تر شد...رو پاهات می ایستی..

البته شیطنت هات داره روز به روز بیشتر میشهدلخورخندونک

الان دیگه همه چیو میگیری و میخوای بلند بشی. یه کار دیگه هم میکنی اینکه وقتی ایستادی یه چیزی رو میگیرم و بهت میگم سامیار بیا

میز تی وی رو داری و قدمای کوچیک میگیری میای طرفش... این قدر هم حواست هست  که نیوفتی و بوف نشی آروم با احتیاط میای ... آخ دلم می خواد اون لحظه بگیرمت فشارت بدم کوچولوی باتدبیر من!!

اینجام که از روروئکت بالا رفتی! پاهاشو نگاه

اینجام خیلی خندیدم  جا سیب زمینی گرفتی و بلند شدی و یکم بعدش فهمیدی ممکنه بیوفتی و شروع کردی به جیغ جیغ زدن که ای داد منو بگیر مامانیخنده خیلی خنده دار بود تو این عکسم داری جیغ میزنی کاش فیلم گرفته بودم همچین سفت جا سیب زمینی رو داشتی که نگو

جالب اینجاست که هر وقت  داری میوفتی ؛ میدونی و خودتو اون لحظه سفت میکنی و چشاتم نیمه بسته میشهخندونک

اما اینجا... 

نزدیک بود با سر بخوری رو سرامیک خداروشکر تعادلتو حفظ کردی و منم همون لحظه گرفتمت

اینم لحظه ای که من یه لحظه قلبم ایستاد و دوربین یه عکس تار گرفت وقتی داشتم میناختمشترسو

پسندها (5)

نظرات (7)

مامان زهرا
21 آبان 94 12:11
الهی خدا حفظش کنه ماشالله....
مامان سمیرا
پاسخ
ممنونم عزیزم
مامانی سارا و بابا جون رضا
22 آبان 94 0:40
ماشالله به اين شير مرد.
مامان سمیرا
پاسخ
ممنون از محبتت
دایی موسی
22 آبان 94 19:41
خدا رحم کنه دیگه خطرناک شده
uncle mahyar
22 آبان 94 19:43
Samiyar very dangerous
مامان سمیرا
پاسخ
uncle mahyar you are very khareji
مامان سمیه
25 آبان 94 12:11
خدا حفظش کنه عزیزدل رو...ماشالا هزار ماشالا که شیطنت هاش شروع شده غزل سینه خیز میره و من هر دفعه باید از یه جا پیداش کنم
مامان سمیرا
پاسخ
ممنونم عزیزم .. آره دیگه کارمون دراومد
مامان الهام
2 آذر 94 13:15
تربچه رو ببین فسقلیا چه زود شیطونک میشن
خواهری
6 آذر 94 16:36
وای مواظب باش عسلم
مامان سمیرا
پاسخ
چشم عزیزم