سامیارسامیار، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره
مامان سمیرامامان سمیرا، تا این لحظه: 36 سال و 16 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 38 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره
عقدمونعقدمون، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره
عروسیمونعروسیمون، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

غزل قریب زندگیم

اولین عید قربان همراه سامیار

1394/7/2 12:19
نویسنده : مامان سمیرا
723 بازدید
اشتراک گذاری

تو اولین عید قربان بعد تولد سامیار، پدرجون و بابابزرگ باهم دیگه یه گوسفند گرفتن و تو خونه عزیزجون قربونی کردن.

صبح روز عیدقربون بابایی رفت خونه عزیزجون.پدرجون و مادرجون و دایی جون مهیار هم رفتن اونجا. من و سامیارم که خواب بودیم خیلی برای ما زود بود که پاشیمخندونک

پدرجون گوسفند و کشت و دایی جون دعا خوند. بابابزرگ و بابایی هم کمکش کردن. بابایی هم بعد از اون رفت سرکار. بیچاره بابایی تو تعطیلاتم تعطیل نیست!غمگین

سامیارو مامانی هم که از خواب بیدار شدن زنگ زدن به پدرجون تا مارو ببره خونه ی عزیزجون.برای ناهار کباب خوردیم.بعدم رفتیم خونه ی پدرجون و مادرجونی. شب هم بابایی اومدو کباب زدیم به رگ برای شام( دوبارهخوشمزه)

اینم عکس گوسفند شاخ دار ما

 شاخیی

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)