سامیارسامیار، تا این لحظه: 9 سال و 23 روز سن داره
مامان سمیرامامان سمیرا، تا این لحظه: 36 سال و 5 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 38 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره
عقدمونعقدمون، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره
عروسیمونعروسیمون، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

غزل قریب زندگیم

پنجمین دندون سامیار

بالاخره پنجمین دندون سامیار هم دراومد مبارک باشه پسرم ...هوراااا دندون(پیش) جلو بالا سمت چپی دیروز(یک شنبه) هم رفتیم آتلیه آبنوس واست عکس گرفتیم . تو هر صحنه کلا  خوب بودی ولی در همون چند لحظه اول دیگه نمیشد کنترلت کرد. هی دکورا رو دست می زدی و خراب می کردی... ولی تو عکس آخر خیلی سخت بود از نمی ایستادی عکاس چندبار تکرار کرد. حسابی خسته شدیم . حالا خدا کنه عکسا خوب دربیاد گفت یه ماهه دیگه بیاین واسه انتخاب ... چقد دیررررر منتظرم ببینم عکسارو امیدوارم خوب بشه عکسا. چهارشنبه هم می خوایم بریم اتلیه صحنه (آتلیه عروسی مامان و بابا)فضای باز واست عکس بگیریم. فردا هم تولد دایی جون مهیار هست که ما امشب(دوشنبه)بودیم خونه ماد...
26 ارديبهشت 1395

وقتی سامیار میره خرید...

چند ماهیه پدرجون بعد بازنشستگی مغازه باز کرده و سامیار و مامانی هر وقت می خوان برن خونه مادرجون از جلو مغازه رد میشن و سامیار یه خریدکی هم می کنه البته به حساب پدرجون!!! آقا اینا چند؟؟ اینا چی؟؟ پدرجون بذار یکم کمکت کنم...خسته شدی ...
23 ارديبهشت 1395

پایان سیزده ماهگی

پسر نازم عزیز دلم یه ماه دیگه مثل یه چشم به هم زدن گذشت و تو سیزده ماهگی رو هم پشت سر گذاشتی عشقم. برای بزرگی طحال که هنوز پیگیر هستیم بردیمت پیش یه دکتر دیگه و سونوی داپلر نوشت . رفتیم پیش دکتر نژادقلی خدارو شکر می گفت کوچیکه طحالت و خوبه . اندازشم از قبل کوچیک تر شده. این ماه قدو وزنت نکردیم . نمیدونم دقیقا چندی ولی با ترازو که میکشیم 10.700بودی. بعد سونو هم رفتیم چندتا اسباب بازی برات گرفتیم از جمله این کامیون اینم یه یاکریم که با اومده تو خونه مادرجون واسه خودش لونه درست کرده و منتظره نی نی هستش ...
22 ارديبهشت 1395

سامیار چی میگه ؟؟(1)

سامیار تقریبا از شش ماهگی ماما رو می گفت بعدش بَ بَ بعد هم بابا.  اما این روزا زیاد کلمه ها رو تکرار نمی کنه اما مفهوم خیلی از کلمه ها می دونه و به صورت خلاصه میگه بابا رو زیاد می گه ماما رو به ندرت  وقتی می خواد پا شه می گه«  آ عَ ایی » یا علی   «  کِ کِ   »یعنی پنکه دَ ... دست اوو  ...مو ب   ....هم میشه لب بو ... هم میشه بو   ...
15 ارديبهشت 1395

سری عکس های سیزده ماهگی

مرزناک خونه ننه مادربزرگ مامانی باغ پدرجون(نوری کنار اسم باغ) باغچه حیاط خونه پدرجون سامیار با پیش بند دکتری عکس ها در حیاط عزیزجون اینم دیروز سه شنبه که سامیار مهمون داشت مهموناشم دوستای مامانی خاله مبینا و آوین جون و خاله مریم و خاله بهار بودن آقا سامیار و آوین جونی هم مشغول بازی...   ...
15 ارديبهشت 1395

جوونه زدن هم زمان سومین و چهارمین دندون سامیارم

سلام پسرم ... سومین و چهارمین دندونت هم مبارک باشه ... چند روز بود که لثه ت سفید شده بود اما هرچی نگاه می کردم دندونه در نیومده بود. اما دیشب تو خواب خیلی بی قراری می کردی چند باربیدار میشدی و  گریه می کردی. معمولا شبا سه چهار بار برای شیر بیدار میشی . اما دیشب بیشتر بود. تا این که همین تازه دیدم دندون (پیش )بالا وسط سمت راستت در اومده .. یه دندون دیگه هم سمت راست همین دندون در اومده یکم کوچیک تره... مبارک باشه عشق مامان ...
31 فروردين 1395

نتیجه سونو و آزمایش ... خوب

امروز رفتیم دکتر و بعد از کلی نشستن اونم فقط واسه نشون دادن عکس و آزمایش . بالاخره نوبتمون شد. دکتر گفت جواب آزمایشش که خوبه .تو سونو هم نوشته کبد و طحال بزرگه که شاید ماید یه عفونت یا ویروس باشه که درحال رفع شدنه. چون تو آزمایش خون همه چی خوبه. ولی دوهفته دیگه بیارید ببینم. مطب دکتر خیلی شلوغ بود دو تا خانواده هم از راه دور تنکابن و فیروزکوه اومده بودن کلی منتظر بودن. برخورد منشی هم اصلا خوب نبود!! کلی دعوا شد! پدرجونم اومده بود... از دوشنبه که جواب سونو رو گرفته بودیم دل تو دلش نبود.. لو داد که تو تنهایی گریه می کرد... بعد از اومدن بیرون از مطب بابایی گفت پدرجون گفت خدارو شکر که چیزی نبود و گریه ش گرفت... خوب شد من اونجا نبودم !! ...
25 فروردين 1395

واکسن یک سالگی

امروز صبح همراه بابایی رفتیم و واکسن تو زدیم . خدارو شکر خوب بود اولش یه خورده گریه کردی و زود خوب شدی خانمه گفت این واکسن تب نمیاره و نیاز به کمپرس سرد و گرم هم نداره. ولی یه هفته بعد شاید علایم تب و سرخجه رو نشون بده که اگه شدید بود باید ببریمت دکتر. وزنت 10.700 بود.قد 78 درضمن برای زردی صورت و دستت دوباره بردیمت پیش یه دکتر دیگه (دکتر اسماعیلی) گفت طحالت بزرگه و باید بررسی بشه . آزمایش خون و سونو نوشت . خدا کنه بخیر بگذره ! خدا کنه هیچی نباشه خیلی نگرانیم!! دیروز آزمایش خون رو انجام دادیم و 4تا شیشه ازت خون گرفتن . سونو هم فردا... خدایا نگهدار پسرم باش ...
22 فروردين 1395

فروردین ماه تو .... بیست و دوم روز تولد تو

مهربونم عزیزترینم الان که دارم برات می نویسم درست یک سال پیش تو این ساعت تو به این دنیا اومدی و شادی به من هدیه دادی عشقم... مشخصات کلی متولدین فروردین فروردین یعنی نوزاد طبیعت  سمبل: برّه      عنصر وجود: آتش       شعار: من هستم  سنگ خوش یمن: الماس      سیّاره: مریّخ     فلّز وجود: آهن     شخصیّت: کاردینال   رنگ محبوب: زرد    - الهام پذیر    فعّال و پیشرو  راهنمای ایده آلیست پرجنب و جوش ، فعّال ، عجول ، رک و بی پروا ، زود عکس...
22 فروردين 1395